سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوشنبه 91 اردیبهشت 4 :: 8:1 عصر :: نویسنده : Mohamad HoSein

پرسیدبه خاطرکی زنده هستی؟

بااینکه دلم میخواست باتمام وجوددم دادبزنم:به خاطرتو

بهش گفتم به خاطرهیچ کس

پرسیدپس به خاطرچی زنده هستی؟

بااینکه دلم فریادمیزدبه خاطرتو

بایک بغض غمگین

گفتتم به خاطرهیچ چیز

ازش پرسیدم:پس به خاطرچی زنده هستی؟

درحالیکه اشک درچشمانش جمع شده بود

گفت:به خاطرکسی که به خاطرهیچ زنده است




موضوع مطلب :


یکشنبه 91 فروردین 27 :: 12:27 عصر :: نویسنده : Mohamad HoSein

شهرمن سربرگ تاریخ دل است//کشتی مرااوساحل است

شهرمن معجون عشق وزندگی است//شهرمن شهرخداوبندگی است

شعری از:عبدالحمیددانتشور

شعرزیادبودیه دوبیت رونوشتم.

                 عکس هایی زیباازشهرستان بزرگ کهنوج

نمای ضلع جنوبی میدان22بهمن                                                                   نمایی  ازضلع جنوبی میدان 22بهمن

پارک شهربازی بزرگ شهر                              پارک وشهربازی بزرگ شهر

بوستان شهروند بوستان شهروند

پارک نشاط پارک نشاط

قلعه ی تاریخی شهرستان کهنوج(ضرغام السلطنه)                                              قلعه ی تاریخ شهرستان کهنوج(ضرغام السلطنه)

                                       

قلعه ی تاریخی شهرستان کهنوج قلعه ی تاریخی 



بقیه پست داخل مطالب اخیرهست اگه قابل دونستین بخونین ممنون.گل تقدیم شما





موضوع مطلب :


یکشنبه 91 فروردین 27 :: 12:7 عصر :: نویسنده : Mohamad HoSein

مردوزن جوانی سواربرموتوردردل شب میراندند..آنهاعاشقانه یکدیگررادوست داشتند.

زن جوان:یواش تربرو،میترسم.

مردجوان:نه،اینجوری خیلی بهتره.

زن جوان:خواهش میکنم،من خیلی میترسم.

مردجوان:خوب،امااول بایدبگی دوستم داری.

زن جوان:دوستت دارم،حالامیشه یواش تربرونی.

مردجوان:منومحکم بگیر.

زن جوان:خوب حالامیشه یواش تربری.

مردجوان:باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منوبرداری وروی سرخودت بزاری،آخه نمیتونم راحت برونم،اذیتم میکنه.


روزبعد،واقعه ای درروزنامه ثبت شده بود.برخوردموتورسیکلت باساختمان حادثه آفرید.دراین سانحه که به دلیل بریدن ترمزموتورسیکلت رخ داد،یکی ازدوسرنشین زنده ماندودیگری درگذشت.مردجوان ازخالی شدن ترمزآگاهی یافته بودپس بدون اینکه زن جوان رامطلع کندباترفندی کلاه کاسکت رابرسراوگذاشت وخواست تابرای آخرین باردوستت دارم رااززبان اوبشنودوخودش رفت تااوزنده بماند..دلم شکستدلم شکستدلم شکستدلم شکست

گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما




موضوع مطلب :


سه شنبه 91 فروردین 22 :: 11:55 صبح :: نویسنده : Mohamad HoSein

ای نجیب ای پاک داری می روی...

راست می گویندآری می روی...

ازکویرتشنه ی بارانی ام...

مثل باران بهاری می روی...

درسجلهامان زنام خوب تو...

مانده حرفی یادگاری می روی...

شایدازشوق بهاراندربهار...

همچوآهوی شکاری می روی...

صبرکن،ازشوق باغ سبزعشق...

بیقراری،بیقراری می روی...

ای که باروح کویری زنده ای...

تاب سرسبزی نداری می روی...

دل هوای ماندنت میکرددوش...

گرچه میداندسواری می روی...

بازهم خوب است آیینه را...

جانشینت میگذاری می روی...




موضوع مطلب :


یکشنبه 90 اسفند 7 :: 2:15 صبح :: نویسنده : Mohamad HoSein

 

داستان وشعری به افتخار آبجی مریم

درشهری روزی سگی ازکنارگربه هاگذشت..اماچون به آنهانزدیک شددریافت که به اوهیچ توجهی نمیکنند،لذاازکارشان شگفت زده شدوایستاددراین اثناگربه ای تنومندکه آثارهیبت وبزرگی برچهره اش بودبه دوستانش نگاه کردوگفت:گربه ها.همواره دعاکنید،،زیرااگردعای خودراباشدت بسیارتکرارنماییددرخواستتان استجابت میشودوازآسمان موش میبارد.سگ باشنیدن این پنددردل خودخندیددرحالی که ازآنان روی گردان میشدباخودچنین گفت:دردرک آنچه درکتابهاهست،کودن ترازاین گربه ها نیست.مگردرکتابهانخوانده اندکه آنچه بارازونیازودعاازآسمان فرودمی آید،استخوان است ونه موش

اینم شعر

کاش میشدهمدلی راقاب کرد/ساکنان شهرغم راخواب کرد/کاش میشدنورچشمان تورا/جانشین تابش مهتاب کرد





موضوع مطلب :


شنبه 90 بهمن 29 :: 11:13 صبح :: نویسنده : Mohamad HoSein

ندانستم توهم چون من پریشانی وبی تابی           توهم عاشق شدی ومثل من شبهانمیخوابی

اگرچه نیستی ردتودرچشمان من جاریست      شبهابودی ورفتی،نمی تابی ومهتابی

گلایه دارم ازتو،ازخودم،ازعشق،ازتقدیر                   گلایه دارم ازجهانی که پرازعشق قلابی

نگاهت کی به فهماندمن رادوست میداری؟      کجاحرفی زدی ازعشق،ای نیلوفرآبی

توخاتون غزلهای منی اماخداحافظ                  ای آنکه مثل شعرت ساده وزیبایی ونابی 

هرآنچه داری ازآنکه دوستش داری             من ویادعشق توواین شبهای سیلابی

من واندوه بی پایان.من وشبهای تیراندود           توخوشبختی وشادی،تووشبهای مهتابی 

خداحافظ عزیزمن.زمینت سبزوآبادان       خداحافظ ای گل من،آسمانت آبی آبی






موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 بهمن 26 :: 2:12 صبح :: نویسنده : Mohamad HoSein

این پست بهانه ایست برای یادآوری دوران طلایی دبستان


یه روز.....یه روزنه،یه عمرخاطره:یادم میاد،آره توهم یادت میادهمگی یادمون میادوقتی7ساله مون شد.شدیم دانش آموزکلاس اول دبستان والدین هرروزباهزارتاامیدوآرزودستهای کوچک من وتورومیگرفتن وکنارهم،قدم به قدم به طرف مدرسه راه می افتادیم.یادمون نمیره مامان(فرشته ی کوچک من وتو)خوراکی هایی توکیفمون میذاشت ولی داخل مدرسه اونقدرسرگرم بازی وتفریح می شدیم که موقع برگشتن داخل خونه تازه یادمون می اومدیه خوراکی هم توکیفمون بود.

آره....بعدازهفت سال نشستیم پشت نیمکت های چوبی3نفره،اوایل احساس غریبی میکردیم کسی رونمیشناختیم هرروزکه می اومدومیرفت این حس غریبی جای خودش روبه حس آشنایی،حس دوستی میداد.من وتویادمون نمیره سرصف برای نفراول ایستادن چقدرهمدیگروهول میدادیم اینوهم یادمون نمیره یه نیم نگاهی هم به کلاس پنجمی هاداشتیم وبه خودمون میگفتیم.ای کاش...یه روزداخل اون صف باشیم.

.....سالهااومدورفت شدیم دانش آموزکلاس پنجم بزرگ مدرسه بودیم به همین خاطراحساس قدرت وبزرگی میکردیم نگاهمون که به کلاس اولی هامی افتاد نیش خندی میزدیم ومیگفتیم:حالا حالاهامونده مثل مابزرگ بشین،غافل ازاینکه اون زمانی که من وتوهم کلاس اول بودیم خنده های کلاس پنجمی هاپشت سرمون بود.

همکلاسی یادش بخیر...باهزارجورغلط داستان: (دهقان فداکار.تصمیم کبری،روباه مکار،روزمهمانی کوکب خانم وچوپان دروغگو)رومیخوندی یادم نمیره صدات مثل بیدمیلرزیدازترس اینکه معلم غلط نگیره.

همکلاسی یادش بخیر.... باچه اشتیاقی دستت روبالا میگرفتی وداوطلب میشدی برای شعر:(بازباران باترانه،نابرده رنج گنج،ای نام توبهترین سرآغاز،صددانه یاقوت).

همکلاسی یادخاطرات کودکی بخیر.....

گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما




موضوع مطلب :


جمعه 90 بهمن 21 :: 3:3 صبح :: نویسنده : Mohamad HoSein

سلام بچه هابه خاطراینکه یکم زیادهستن نصفشون رومیگم نصف بعدی باشه برای آپ بعدی 

توصیه اول:(هماهنگ کردن حالات صورت وحرکات بدن):برای مثال اگه فردی یکی ازدستانش رادرجیب کت خودفروکرده است شماهم دست خودرادرجیبتان فروببریداگراودست خودرادرحالت دیگری قرارمیدهدشمانیزپس ازچندلحظه وبدون اینکه آشکاربه نظربیاید خیلی طبیعی همان حرکت راانجام دهید.

توصیه دوم:(تنظیم ریتم صحبت):سعی کنیدباریتمی که طرف مقابلتان صحبت میکندشماهم هماهنگ شویداگرطرف مقابل باریتمی آرام وملایم صحبت میکندشماهم ریتم صحبت روباطرف مقابلتان هماهنگ کنیدتوجه داشته باشیدریتم ملایم وآرام باریتم تندوبلندهماهنگی ندارد.

توصیه سوم:(شیوه راه رفتن):جوانی یکی ازعامل جذابیت جسمانی است مثلاحالت راه رفتن،ایستادن،قطعاشیوه راه رفتن برروی جذابیت جسمی تاثیرمیگذاردمردم صرف نظرازسن واقعی وجنسیت افراد به کسانی که شیوه راه رفتن آنهابیشتر مانندجوانهاست واکنش مطلوب تری نشان میدهندورزش یوگانقش مهمی دراین توصیه دارد.

توصیه چهارم:(نگاه کردن درچشمان فردمقابل):خیره شدن درچشمان فردمیتواندواقعاآن فردراعاشق شماکند برای این روش زمانی که بافردیاافرادموردنظردرحال گفتگوهستیدوبه صبحت های اوگوش میدهیددرهنگام گفتگوبه چشمان طرف خیره شویدبعضی هاازنگاه کردن به صورت افرادپرهیزمیکنند یانگاه خودرامتوجه جایی دیگرمیکنند برای نگاه کردن به چشم راست یاچپ فردخیره شوید.

توصیه پنجم:(لبخند):همیشه درمهمانی های یادراجتماع لبخندملیحی برلبانتان جاری کنیدیکی ازعوامل مهم جذابیت افرادچهره ای شادوخندان است که هرچشمی رامتوجه خودمیکند.

مابقی باشه آپ بعدی

گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما

گل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شماگل تقدیم شما




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 بهمن 19 :: 2:30 عصر :: نویسنده : Mohamad HoSein

آخه چرا این همه بی جنبه بازی من هی وب حذف میکنم ازدست یه مشت آدم بی جنبه اینجافضای مجازیه فکرنمیکردم تااین حدبی جنبه باشن بعضی ها جون من یه خورده ظرفیتتون روببریدبالا باشه؟؟؟؟؟




موضوع مطلب :


< 1 2
پسری ازنسل امروز
درباره وبلاگ

پیوندها
payamblog.com/tem/14/blank.gif" border=0 width=189 height=35>